11. یک ماه دیگر از فصل زیبایی
چشمانت را باز کن
امروز صبح زیباتر از هر صبح دیگریست
برای خودت چای دم کن
نان گرم بخر
تنفس کن هوای دم صبح را
هوای اولین روز آبان را
یک ماه دیگر
یک روز دیگر
از زیباترین فصل سال را
یادت باشد دوست خوبم!
ورق بزنی برگه تقویمت را
و کنارش هم
ورق بزن هر چه بدی را
هر چه زشتی و غصه را
هر چه دلگیری را
دور بریز پلیدی ها را
و بنویس توی تقویمت
در اولین روز آبانت
قرار است شادتر باشم
قرار است بخندم
قرار است مهربانتر باشم
قرار است اتفاق های خوب بیفتد
قرار است...
دوست خوب من!
همیشه یادت باشد
قول و قرار های خوب
حس و حال خوب هم می آورد
زندگی خوب هم می آورد
پس شروع کن
دومین ماه پاییزت را
با قول و قرار های خوب
با اتفاقات ناب
که آرزویم این است
ناب ترین ها نصیبت شود
در این فصل زیبا :)
10. به آبان رسیدم
یخورده از چرت و پرتای ما :)
پر اشکال و غلط غلوط :)
حواسم نبود باز
به آبان رسیدم
از ماه بی مهری
به برگ زرد رسیدم
تو داشتی می رفتی
این چیز کمی نبود
غصه خوردم باز
به آبان رسیدم
کمی سرد و کمی باران
کمی دلشوره از فردا
کمی دلگیری از امروز
باز به آبان رسیدم
خسته خسته
سردِ سرد
در هوا و فکر یار
رفتم رفتم
باز به آبان رسیدم
تو نبودی
رفته بودی
بی تو رفتم باز
تا به آبان رسیدم
داشتم قدم می زدم
حواسم نبود، باور کن
بی اختیار در فکرت
باز به آبان رسیدم
هوا سردتر است حالا
سردتر از آن روز بهار
که در آغوش گرفتم ترا
تا به آبان نرسیم ما
از تو چه پنهان زیبا رو
دلگیرم از هوای آبانم
در روزی که نیستی تو
می روم تا به آبان برسم
9. تقویمم ورق خورد...
امروز حواسم نبود
ورق زدم باز
یک برگ از تقویم را
بدون تو...
8. خاصیت پاییز است انگار...!
خاصیت پاییز است انگار
هوا که سرد شد
خستگی از پیاده راه رفتن و قدم زدن های طولانی معنایی ندارد
خاصیت پاییز است انگار
هوا که سرد شد
هر چه هندزفری در گوش و غرق شدن در آهنگ و سر درآوردن از جایی نا معلوم باشد باز هم می چسبد
خاصیت پاییز است انگار!
هوا که سرد می شود
تنت گرمی آغوشی را می خواهد
دستانت گرمای دستانی ماندگار را
خاصیت پاییز است انگار
هوا که سرد شد
دلت قدم زدن دو نفری زیر باران سرد پاییزی را می خواهد
قدم گذاشتن روی برگ های زرد و نارنجی پاییزی را
خاصیت پاییز است انگار
هوا که سرد شد
دلت سر کشیدن یک چای داغ توی کافه کنار دلبر را می خواهد
غرق شدن توی چشمان زیبا رویی را
خاصیت پاییز است انگار
هوا که سرد شد
دلت کسی را می خواهد که صبح تا شب یک ریز بنشیند پای حرف های تو
و تو بگویی... هی بگویی... از آدم و عالم... از هیچ و پوچ...
اما او غرق در لبانت باشد...
خاصیت پاییز است انگار
هوا که سرد شد
دلتنگ کسی باشیم که نیست
که نبوده
که می خواهیم باشد
خاصیت پاییز است انگار...
هوا که سرد شد...
خاصیت پاییز است انگار...
7. حصار وجودت
چه زیباست آنی که
خیره در چشمان سیاهت باشم
خیره در چشمان بیمارم باشی
که یک آن ببینم لبخندت را
خنده های ریز زیبایت را
که قدم برداری
که قدم بردارم
به هدفی بزرگ!
آغوشت...
که باز شود آن حصار تنگ برایم
که رسم به شوق آرامش به جانت
و آنی که باشم در آن حصار تنگ
تو مرا سخت فشاری به وجود
من ترا نفس بکشم تا آخر جان
چه خوش آن لحظه که باشم در حصارت...
6. تمام مرا...
5. چه کشد دل از دست دوست!!!
3. سخت است اما می شود!
اینکه انسانی می تواند خودش حال خودش را خوب کند
سخت است...!
اما اگر بلدش باشی
یک روز می شود از بهترین داشته هایت
دیگر نه کسی منت زمانی را که به قول خودش برایت هدر داده را بر سرت می کوبد
و نه کسی می تواند جرئت بدی کردن به ترا داشته باشد
دیگر خودت هستی و خودت
و می دانی اگر خودت نخواهی دیگر هیچ چیز و هیچ کسی نیست که بخواهد یا بتواند حالت را خوب کند
دوست من!
روراست باشم با تو
یاد بگیر که حالت را خودت خوب کنی
بی هیچ منت و توقعی!
زیاد جدی نگیرید...